English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4355 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fragment U [فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
Other Matches
mixd weave U بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
plain weave U بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak U بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave U بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet U فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk U ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab U سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presenting U زمان حاضر زمان حال
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
texture U بافت
grain U بافت
contexts U بافت
tissues U بافت
fiber U بافت
tissue U بافت
loose texture U بافت شل
context U بافت
textures U بافت
of a loose textture U شل بافت
knit goods U کش بافت
neurine U بافت پی
knitted U بافت
contexture U بافت
gold tisane U زر بافت
of a loose texture U شل بافت
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
finespun U ریز بافت
fibres U بافت لیف
fibre U بافت لیف
hand knitted U دست بافت
plain weave U بافت حصیری
fiber U بافت لیف
texture U بافت تاروپود
flat weave U تخت بافت
knit goods U کالای کش بافت
basket weave U بافت حصیری
fibrosis U تصلب بافت ها
gross U درشت بافت
grossed U درشت بافت
slip U خطا در بافت
sclerenchyma U بافت زنبوری
hand knife U خوش بافت
direction U سمت بافت
in vivo U بافت زنده
knotless U بافت شل و آزاد
textures U بافت تاروپود
histogen U بافت ساز
histogenesis U بافت سازی
histology U بافت شناسی
knotless U بافت تقلبی
slit weave U بافت چاکدار
style U سبک بافت
texture U ترکیب بافت
grosser U درشت بافت
grosses U درشت بافت
grossest U درشت بافت
grossing U درشت بافت
sennet U بافت حصیری
selvedge U گرد بافت
selvage U گرد بافت
interlocking U بافت با قلاب
basket-weave U بافت حصیری
weaving draft U نقشه بافت
typical <adj.> U بافت عادی
typical <adj.> U بافت معمولی
histoloysis U بافت خواری
nerve tissue U بافت عصبی
homespun U بافت خانگی
close-knit U ریز بافت
stroma U بافت بنیادی
stroma U بافت نمدی
necrosis U بافت مردگی
chain stitch بافت زنجیری
adipose tissue U بافت چربی
cellular tissue U بافت زنبوری
woofs U دست بافت
woof U دست بافت
biopsy U بافت برداری
texture of soil U بافت خاک
collenchyma U بافت کلانشیم
xylem U بافت چوبی
soil texture U بافت خاک
webs U بافت یا نسج
sclerosis U تصلب بافت
cellular U بافت سلولی
vascular tissue U بافت اوندی
phloem U بافت لیفی
weaves U ساختن بافت
weave U ساختن بافت
plain weave U بافت ساده
vascular tissue U بافت هادی
welknit U خوش بافت
web U بافت یا نسج
metal gauze U بافت توری فلزی
building steel lathing U بافت ساختمان فولادی
taffetized U دارای بافت تافته
neuroglia U بافت حافظ عصب
anterior commissure U بافت رابط قدامی
plain weave U پارچه ساده بافت
wire netting U بافت توری سیمی
tightly weave U بافت پرتراکم و سفت
warp U نخ تار [در طول بافت]
fabric U سبک بافت اساس
myoma U غده بافت ماهیچه
histological U وابسته به بافت شناسی
knotless U بافت بدون گره
phelloderm U بافت چوب پنبهای
histologic U وابسته به بافت شناسی
gauze U نوعی بافت توری
suber U بافت چوب پنبهای
sclerenchyma U بافت سخت سلولی
homemade U خانگی خانه بافت
fabrics U سبک بافت اساس
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
homespun U بافت میهنی وطنی
of a coarse fibre U درشت بافت زمخت
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
regular weave [plain] U بافت معمولی و ساده
woodiness U بافت چوبی وفوردرخت
histology U علم بافت شناسی
histologist U متخصص بافت شناسی
soil separates U اجزاء بافت خاک
collenchyma U بافت لانه زنبوری
contextual architecture U معماری بافت گرایی
steel fabric U بافت فولاد ساختمانی
epithelize U بافت پوششی شدن
reticulum U بافت نگاهدارنده اعصاب
lymphopoiesis U تشکیل بافت لنفی
commissure U بافت عصبی رابط
lymphomatous U دارای بافت لنفی
reticulum U بافت همبند و مشبک
blemish [mistake] U عدم تقارن در بافت
balanced plain weave U بافت ساده یک رو یک زیر
epithelialize U بافت پوششی شدن
mesophyll U بافت درونی برگ
sequestrum U قسمت بافت مرده
fibrosis U افزایش بافت لیفی
lymphomatoid U دارای بافت لنفی
parenchyma U مغز غده بافت اصلی
lymphoma U غده مرکب از بافت لنفاوی
commissurotomy U برداشتن بافت عصبی رابط
suberic U دارای بافت چوب پنبهای
adenoidal U منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
textures U دارای بافت ویژهای نمودن
dyed-in-the-wool U پیش از بافت رنگرزی شده
regatta U پارچه نخی سفت بافت
regattas U پارچه نخی سفت بافت
aceratosis U نارسی و نابالغی بافت شاخی
neurogenic U ایجاد کننده بافت عصبی
faille U نوعی پارچه ساده بافت
match U قرینه سازی در طرح یا بافت
cotton duke U بافت ساده پنبهای یا کتانی
suberose U دارای بافت چوب پنبهای
suberous U دارای بافت چوب پنبهای
texture U دارای بافت ویژهای نمودن
biopsy U ازمایش میکروسکپی بافت زنده
tarlatan U پارچه نخی ساده بافت
scar tissue U بافت همبند جای زخم
intervenium U بافت میان رگهای برگ
anomalous weave U بی نظمی و عدم تقارن در بافت
flat weave U بافت ساده و بدون پرز
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frostbite U یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
cork U بافت چوب پنبه درخت بلوط
corks U بافت چوب پنبه درخت بلوط
suberize U تبدیل به بافت چوب پنبهای شدن
gray matter U ماده خاکستری بافت عصبی مغز
Urban tissue sites U سایت های بافت فرسوده شهری
Recent search history Forum search
1time is prceious it has great
3service times
3service times
3service times
2Once it's downloaded, please run the Kaspersky Malware Scanner software. This might take a moment and involve a few steps.
2In the Introduction to this book the speed of modern computers was cited as countering the need for some of the early work that was done to make best use of the woefully slow and memory-deficient comp
1شما چه زمان به مکتب میرید.
1شما چه زمان به مکتب میرید.
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
1 صرفه جویی در زمان
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com